لزوم انتخاب استاد در طی طریق

لزوم پیروی استاد از دیدگاه علامه بحرالعلوم رحمه‏الله‏

 کسی که بر طلب برآید و غافل و ذاهل نباشد، اول چیزی که بر آن است، آن است که دامن طلب بر میان زند و در تفحص و تجسس ادیان و مذاهب به قدر استعداد خود برآید و به نظر و تتبع در شواهد و آیات بینات و قرائن و امارات حسیه و عقلیه و ذوقیه و حدسیه جهد کند و غایت سعی خود را به قدر میسور به ظهور آورد تا یگانگی خدا و حقیقت راهنمائی او را پی برد، اگرچه به ادنی مرتبه علم یقین باشد بلکه در این مقام مجرد گمان و رجحان نیز به کار او می‏آید و بعد از حصول این تصدیق علمی یا رجحانی از عالم کفر خارج و به اسلام و ایمان اصغرین(51) داخل و این دو مرحله را طی کرده است ادامه مطلب ...

علائم ظهور و وقایع آخر زمان

سرزمین شام

(کشور سوریه)سرزمین شام از دیرباز نقش مهمّی در تحوّلات جامعه اسلامی بازی کرده است و این روند بعد از گذر از مراحل متعدّد، امروز در قالب ستمی چندباره ظهور یافته و دورانی را رقم می‌زند به نام شام پیش از خروج سفیانی.

 انطباق عجیب تحوّلات و رخدادهای کنونی «خاورمیانه» و جهان، با نشانه‌ها و وقایع آستانه ظهور، خصوصاً در طیّ دهه گذشته، هر شیعه منتظری را ناخواسته بر آن می‌دارد که به کنکاش و جست‌وجوی بیشتر در این زمینه بپردازد تا به میزان صحّت این انطباق‌ها پی ببرد.

ادامه مطلب ...

محضر لاهوتیان (علامه سید محمدحسین طباطبایی)

 
در آخرین روز سال 1321 هجری ‌قمری (مقارن با سال 1281 هجری ‌شمسی) ستاره‌ای درخشان در آسمان سلسله جلیل‌القدر سادات طباطبایی تبریز هویدا شد و خداوند به سیدمحمد قاضی طباطبایی فرزند پسری هدیه داد که نامش را سیدمحمدحسین گذاشت؛ حکیم عارفی که بعدها بسیاری از انسان‌ها، از چشمه جوشان حکمت و معرفتش جرعه‌های جان‌بخش نوشیدند. هنوز پنج سال از عمر سیدمحمدحسین نگذشته بود که مادرش را از دست داد. پدر سعی کرد غم مادر را از دل محمدحسین و دیگر فرزند کوچکترش، محمدحسن، بزداید، ولی نمی‌دانست که چهار سال بعد، درگذشت خود او، غم فرزندان را دوچندان خواهد کرد.
سیدمحمدحسین همان‌طور که روش درسی آن روزها بود، به فراگیری قرآن پرداخت و سپس از سن 9 سالگی به مدت شش سال به همراه برادرش  ... ادامه
 
ادامه مطلب ...

دریاب مرا

به نام خدا

مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمی­کنم
حق می­دهم که بنده دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی نداده‌ام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا